نقاشی
داستانک
مرد آخرین ضربه را میزند..درخت سرخم میکند و فرود می آید درست در لحظه ای که صدای تقی..آرام برای همیشه می ایستد و پرنده ای که پرواز میکند.
داستانک
زن گریه میکند و خاک را با مشت گره کرده بر سرش میریزد و زنی عکس میگیرد.
داستانک
مرد بلند داد میزند و زن نگاه میکند و غذایی که شور میشود.