سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرگ در بعد از ظهر

لویی ، از پشت آن درخت بیرون بیا تا بتوانم مغزت را داغان کنم.» 
« جرات نداری ماشه را بکشی .» 
« دل و جرات من خیلی بیشتر از مغز توست .» 
« تونی ، تو عوض مغز ، بادام زمینی داری ، بنگ .» 
« ... این هم یکی دیگر !» 
بنگ ! 
« ... و یکی دیگر !» 
بنگ ! 
« لوئیس ، تونی ، شام !» 
« آمدیم ، مامان .» 
( پرسیلا منتلینگگ)


یک شب بارانی

در زیر باران ، جاده روستایی جورجیا درست دیده نمی شد. جودی که وانت دزدی را می راند ناگهان ترمز کرد و مسافری که روپوش سفید به تن داشت نفس نفس زنان سوار وانت شد :« اتومبیلم خراب شده!» 
«دکتری؟» 
«آره» 
جودی ، دیوانه جیانتکاری که تازه از آسایشگاه روانی فرار کرده بود پرسد؟« توی آسایشگاه کار میکنی؟» 
ویلیام ، قاتلی که تازه از زندان فرار کرده بود به دروغ گفت:« بله» 
( دولورس روپ)


دومین شانس

عشق مرد ترکش کرده بود. مرد از سر ناامیدی خود را
از بالای پل گلدن گیت به پایین پرت کرد.
اتفاقا چند متر آن طرف تر دختری نیز به قصد
خود کشی خودش را از بالای پل به پایین پرت کرد.
این در میان آسمان و زمین از کنار هم گذشتند.
چشم هایشان به هم دوخته شد.
مجذوب یکدیگر شدند.
این یک عشق واقعی بود.
هردو این را دریافتند.
ان هم یک متر بالاتر از سطح اب.


کشف ادموند

وقتی ادموند کمربند ایمنی اش را نمی بست ، دیگر اتومبیلش او را نصیحت نمی کرد . دستگاه رمز خوان اعلام کرد شماره شناسایی شخصی او، وجود ندارد . باز کننده اتوماتیک بالای در فروشگاه مواد غذایی ، در برابر او واکنش نشان نمی داد. 
ادموند آزرده از این تغییرات ، در آپارتمان خالی اش نشست و با بی میلی انگشت شستش را روی ستون متوفیات گذاشت. 
او گفت :« من لعنت شده ام .» 
پل تاکر


رویا-موجودات غیر زمینی

وقتی بچه بود گرگ ها را در رویا میدید.آنها یک سال تمام هر شب او را دنبال میکردند.زن میدوید و گرگ ها هرگز به او نمیرسیدند.بعدها، با مردی آشنا شد.مردی خوش برخورد و حمایتگر.با دندان های تیز و پوست نرم .زن هنوز هم گرگ ها را در رویا میبیند.
اما حالا وقتی در رویای او گرد می آیند،زن نیز با آنها می دود.

...................................

هیچ جا مثل اینجا نیست
رئیس جمهور برای استقبال از سفینه ی از راه رسیده و غوی پیکر موجودات غیر زمینی،شتابان به صحرای آریزونا رفت.
رئیس جمهور گفت:"صلح"
موجود غیرزمینی که خیلی به انسان شباهت داشت،گفت:"متشکرم.ما اعضای یک تور جهانی یک میلیون ساله هستیم.از بازگشت به وطن خیلی هیجان زده شده ایم."
"خواهش می کنم از اینجا بازدید کنید.بعد هم سفرخوش."
موجود غیرزمینی گفت:"نه،شما درست متوجه نشده اید.ما در وطن هستیم."
دین کریستین سن