وقتی بچه بود گرگ ها را در رویا میدید.آنها یک سال تمام هر شب او را دنبال میکردند.زن میدوید و گرگ ها هرگز به او نمیرسیدند.بعدها، با مردی آشنا شد.مردی خوش برخورد و حمایتگر.با دندان های تیز و پوست نرم .زن هنوز هم گرگ ها را در رویا میبیند.
اما حالا وقتی در رویای او گرد می آیند،زن نیز با آنها می دود.
...................................
هیچ جا مثل اینجا نیست
رئیس جمهور برای استقبال از سفینه ی از راه رسیده و غوی پیکر موجودات غیر زمینی،شتابان به صحرای آریزونا رفت.
رئیس جمهور گفت:"صلح"
موجود غیرزمینی که خیلی به انسان شباهت داشت،گفت:"متشکرم.ما اعضای یک تور جهانی یک میلیون ساله هستیم.از بازگشت به وطن خیلی هیجان زده شده ایم."
"خواهش می کنم از اینجا بازدید کنید.بعد هم سفرخوش."
موجود غیرزمینی گفت:"نه،شما درست متوجه نشده اید.ما در وطن هستیم."
دین کریستین سن